درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /دو نکته پیرامون بحث از حجیت خبر واحد

دو نکته پیرامون بحث از حجیت خبر واحد:

    1. یاد آوری این نکته لازم است که قاعده اولیه مقتضی حرمت تعبد به ظن است بنابراین هر ظنی که بخواهد از تحت این قاعده خارج شود نیاز به دلیل دارد، لذا قائلین به عدم حجیت نیازی به اقامه دلیل ندارد و اصل اولی برای آنها کفایت می کند.

    2. باید توجه داشت که با دلیل ظنی نمی توان حجیت ظن دیگر را اثبات کرد بلکه نیاز به دلیل قطعی و یا دلیلی که حجیت آن قطعی است وجود دارد. مثلا: یکی از ادله ای که برای حجیت خبر واحد اقامه می شود مفهوم آیه نبأ ﴿... إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا...[1] است ولی چون مفهوم یک دلیل ظنی است بنابراین نمی توان مستند برای اثبات حجیت یک ظن دیگر باشد و استدلال به آن متوقف بر این است که ابتدا حجیت قطعی ظواهر الفاظ –مفهوما و منطوقا- با دلیل قطعی ثابت گردد و چون سیره قطعی عقلا بر حجیت ظواهر وجود دارد و از سوی شارع نیز مورد ردع قرار نگرفته است پس حجیت مفهوم الفاظ یک دلیل قطعی به حساب می آید و می توان مستند حجیت ظنی دیگر مثل خبر واحد قرار گیرد.

ادله منکرین حجیت خبر واحد:

هر چند عدم حجیت خبر واحد مطابق با اصل اولی در ظنون است و منکرین حجیت خبر واحد نیازی به اقامه دلیل ندارند، ولی در عین حال برای اینکه روشن شود که مدعایشان جای تردید نیست ادله ای نیز اقامه کرده اند.

دلیل اول منکرین: آیات ناهیه از عمل به ظن(غیر علم):

عمومات و اطلاقاتی در قرآن وجود دارد که عموم یا اطلاق خود از تبعیت غیر علم نهی کرده و فرموده است: ﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ...[2] چیزی را که به آن علم ندارید پیروی نکنید و آیه شریفه ﴿... وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[3] یعنی طبیعت و جنس ظن به هیچ عنوان انسان را از حق بی نیاز نمی کند. و روشن است که خبر واحد از مصادیق بارز ظن و غیر علم است، لذا به مقتضای اطلاق این آیات، عمل به خبر واحد جائز نخواهد بود و اگر حجت بود که پیروی از آن مذموم و حرام نمی شد.

پاسخ اول از استدلال به آیات:

ظاهر و متفاهم عرفی از آیات، مربوط به اصول دین است و این ایات در باب مسائل عقیدتی از پیروی غیر علم یا ظن منع مرده و حال آنکه بحث ما در فرع دین و مسائل شرعی است و حجیت ظن حاصل از خبر واحد در مسائل شرعی، تخصصاً از مفاد آیات خارجند، وجه چنین ظهوری، سیاق آیات است که در ذیل بحثهای اعتقادی وارد شده اند، مثل اینکه یک جا سخن از این است که زندگی فقط همین زندگی دنیوی است که عده ای می میرند و عده ای متولد می شوند و دست روزگار ما را هلاک می کند و گرنه مبدئی که ماوراء طبیعت باشد و جهانی غیر از این دنیا وجود ندارد: ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ[4] ﴾. ملاحظه می کنیم که در ذیل آیه می فرماید که اینها علم ندارند و فقط حدس و گمان دارند – یا مثلا در جای دیگر سخن از این است که عده ای از مردم فرشتگان را دختران خدا دانسته اند قرآن در ردّ چنین اعتقادی فرموده است که اینان از ظن و حدس و گمان پیروی می کنند وگرنه یقین ندارند. ﴿إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنثَى[5] ﴾ ﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[6] و پیداست که مورد آیات مربوط به اصول اعتقادی است.

و این پاسخ با مطرح کردن مسئله "قدر متیقن" در صدد هستند تا بفرماید: اگر در این استظهار مناقشه کنند می گوئیم: به اطلاق آیات نمی توان تمسک کرد؛ زیرا یکی از شرائط تمسک به اطلاق در یک کلام، عدم وجود قدر متیقن در مقام تخاطب است در حالی که این شرط در مورد آیات وجود ندارد چون قدر متیقن آنها مسائل اعتقادی است بنابراین وجود قدر متیقن در مقام تخاطب جلوی این اطلاق را می گیرد و لازم است آیات را بر خصوص اعتقادات حمل کنیم و در نتیجه ما نحن فیه تخصیصاً از شمول آیات ناهیه از عمل به غیر علم، خارج است.

نتیجه: ظاهر این آیات و یا قدر متیقن آنها نهی از اتباع غیر علم در اصول اعتقادی است بنابراین شامل تبعیت از ظن حاصل از خبر واحد که در احکام شرعیه صورت می گیرد، نمی شوند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo