درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/12/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /اثبات عدم تمامیت راه دوم که بر اساس "لولا"ی تخصیصیه پایه ریزی شده بود

اثبات عدم تمامیت راه دوم که بر اساس "لولا"ی تخصیصیه پایه ریزی شده بود:

خلاصه استدلال این بود که "إنذار قوم" غایتِ "تفقه در دین" و آن نیز غایت برای "نفر" واجب است بنابراین، تفقه در دین و إنذار قوم نیز که به عنوان غایت برای نفر واجب قرار داده شده اند، واجب می شوند و در نتیجه "حذر" نیز که غایت و نتیجه إنذار است واجب می شود وگرنه اگر غایتِ یک امر واجب، واجب نباشد لغویت لازم می آید.

در مقام اشکال بر چنین استدلالی می گوئیم: درست است که بر اساس قاعده "غایة الواجب واجبةٌ" حذر واجب می شود ولی مراد از حذر در آیه، حذر نفسانی است.

بیان مطلب: لفظ حذر در دو معنا به کار می رود:

حذر کردن به عنوان یک عمل خارجی و حذر کردن به عنوان یک عمی نفسانی، و روشن است که حذر کردن اگر به عنوان عمل خارجی باشد می تواند متعلق تکلیف قرار گیرد وگرنه اگر به عنوان عمل نفسانی باشد نمی تواند مستقیما متعلق تکلیف قرار گیرد؛ چرا که امورنفسانی متوقف بر یک سلسله مبادی و علل هستند که اگر آن مقدمات و علل حاصل شوند، آن امور نیز محقق می شوند وگرنه نمی توان آن امور را در نفس ایجاد کرد.

بدیهی است که تمامیت استدلال به آیه نفر متوقف بر این است که حذر کردن به عنوان یک عمل خارجی باشد نه از قبیل یک عمل نفسانی، و حال آنکه آیه نفر همانند آیه: ﴿لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى﴾[1] در جریان حضرت موسی علیه السلام و فرعون است که تذکر و خشیت از امور نفسانی متقوم به مقدماتی است که اگر آن مقدمات حاصل نشود، تحقق پیدا نمی کند و روشن است که با وجود این احتمال در آیه، نمی توان برای وجوب حذر به این آیه استدلال کرد.

علاوه بر این که مقبولیت این استدلال متوقف بر این است که مستدل اثبات نماید که مراد از تحذر، تحذر عملی است و با صرف احتمال اینکه مقصود از آن تحذر نفسانی باشد چنین استدلالی به هم می ریزد، خصوصا که در این آیه، واژه "إنذار" به کار رفته است فلذا نمی توان مدعا را که عبارت است از حجیت خبر به عنوان اینکه گزارش و نقل قول معصوم علیه السلام است ثابت کند؛ زیرا موضوع آیه نفر، عنوان خبر (نبأ) نیست بلکه عنوان "إنذار" مطرح است که عبارت است از ابلاغ پیامی همراه با تخویف و ترساندن (در مقام تبشیر که عبارت از ابلاغ پیامی است که همراه با مژده باشد).

آنچه محل بحث است حجیت خبر بماهوخبر است یعنی به صرف اینکه زراره عادل یا سماعه مورد موثق از معصوم علیه السلام حدیثی را نقل کرد، آیا چنین نقلی ارزشمند است و لازم است به آن ترتیب اثر بدهیم یا نه؟ و حال آنکه در آیه نفرموده است: "لیخبروا قومهم لعلهم یقبلون" تا به درد مدعای مذکور بخورد بلکه فرموده است: "لینذروا قومهم" و روی کلمه "إنذار" تکیه کرده است یعنی ابلاغ کننده شیام، شنونده را از گرفتاری و عذاب دنیوی یا اُخروی بترساند و در واقع همانند آیه شریفه: ﴿فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[2] باشد که خداوند متعال مردم را از مخالفت با دستورات پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم بر حذر می دارد و در مقام إنذار وارد شده است.

إنذار کردن شأن و وظیفه راوی بما هو راوی نیست بلکه وظیفه وی نفس خبر دادن و نقل متن حدیث از معصوم علیه السلام است بدون اینکه سخن از تبشیر یا إنذار در میان باشد، إنذار شأن دو صنف است:

    1. ارشاد کنندگان نسبت مخاطبین خود که در مقام وعظ و هدایت به نصیحت می پردازد و برای نیل به مقصودشان از إنذار استفاده کرده و مردم را از عذاب دردناک جهنم می ترساند.

    2. مجتهدین نسبت به مقلدین که گاهی به دنبال بیان فتوا آنان را از مخالفت با فتوا می ترسانند و یا نفس إفتاء به حکم الزامی دلالت التزامی بر إنذار دارد و نفس فتوا به وجوب یا تحریم بالملازمه دال بر إنذار است.

نتیجه: با توجه به اینکه لفظ "إنذار" در آیه نفر اخذ شده و إنذار در جائی است که یک خوف نفسانی در شنونده پیدا شود و خوف مربوط به نفس است فلذا تعبیر "یحذرون" در ذیل آیه دلالت ندارد بر این که مقصود از حذر، موافقت عملیه با قول مخبر باشد و همین مطلب، اساس استدلال به آیه نفر را از بین می برد و معلوم می شود که ما نحن فیه (صرف خبر بما هو خبر و با قطع نظر از إخافه و إنذار) مشمول آیه نفر نیست و وجوب حذر به دنبال إنذار بر حجیت خبر واحد و ترتیب اثر دادن به آن، دلالتی ندارد و استدلال به آیه نفر برای حجیت خبر واحد از این جهت نیز واجه با اشکال است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo