درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/12/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /بیان اطلاق آیه نفر در کلام محقق خوئی ره

بیان اطلاق آیه نفر در کلام محقق خوئی ره:

ایشان می فرماید: یکی از اصول عقلائیه این است که هرگاه شک شود که آیا متکلم در مقام بیان هست یا نه؟ بنا را بر این می گذارد که در مقام بیان بوده است مگر در صورتی که قرینه ای بر خلاف آن وجود داشته باشد و چون در آیه نفر قرینه ای بر خلاف وجود ندارد و بنا را بر "در مقام بیان بودن" گذاشته و نتیجه می گیریم که وجوب إنذار دارای اطلاق است، وجوب حذر نیز دارای اطلاق است. یعنی خواه قول منذِر مفید علم باشد و خواه مفید علم نباشد تحذر بر کسی که مؤید إنذار واقع شده است، واجب است.

مرحوم آخوند نیز در بحث اطلاق و تحقیق پیرامون مقدمات حکمت فرمودند:(مصباح الاصول ج2ص184و185) اصل اولی این است که متکلم در مقام بیان باشد.

بررسی فرمایش محقق خوئی ره: سؤال این است که" مراد از جمله "اصل اولی این است که متکلم در مقام بیان باشد" چیست؟

اگر مرادتان این است که متکلم به هنگام تکلم، توجه به مفاد کلام خویش دارد و در مقام اهمال و احتمال نیست، چنین گفتاری را قبول داریم ولی اگر مرادتان این است که اگر متکلم از یک جهت در مقام بیان بود باید از جهات دیگر نیز در مقام بیان باشد، تا نتجیه این شود که اصل اولی در کلام متکلم این است که از جمیع جهات در مقام بیان باشد، یعنی وقتی متکلم خطابی مانند: أعتق رقبة را بر زبان جاری می کند همانگونه که از جهت ایمان و کفر در مقام بیان است، از جهت نژاد، علم و جهل، عدالت و فسق و ... نیز در مقام بیان است، چنین گفتاری مورد قبول نیست؛ زیرا چنین مبنائی در بین عقلاء وجود ندارد که اصل اولی را بر بیان از جمیع جهات بگذارید.

تحقیق پیرامون آیه نفر: هر چند در ذیل آیه، حذر کردن را به عنوان غرض از انذار ذکر نموده و إنذار نیز غرض از تفقهی است که به دنبال نفر حاصل می شود ولی به نظر می رسد که آیه در مقام بیان "وجوب نفر" نیست؛ زیرا مستفاد از صدر آیه ﴿وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةً﴾[1] این است که آیه در صدد محکوم کردن نفر همه مؤمنین است و سپس با جمله ﴿فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ﴾[2] تفکیک می کند که از هر فرقه ای یک طائفه نفر کنند و طائفه ای باقی بمانند و در اینجا نیز که آیه، جامعه ایمانی را تفکیک می کند در صدد بیان حکم نفر (از نظر وجوب یا عدم وجوب) نیست بلکه در مقام تصحیح اعتقاد آنها در مورد نفر است به این معنا اگر مؤمنین تصور می کردند نفر برای همه واجب است، آیه می خواهد بفرماید: نفر بر همه واجب نیست، و اگر تصور می کردند که نفر بر همه مستحب است آیه می خواهد بفرماید: بر همه مستحب نیست، بلکه وقتی جماعتی اقدام به نفر می کنند لازم است جماعتی باقی بمانند، بنابراین وجوب یا استحبابِ نفر باید از خارج استفاده شود. وقتی آیه در مقام تفکیک بین مؤمنین است نه در مقام بیان حکم نفر، نمی توان گفت: آیه در مقام بیان وجوب حذر هم هست، تا از راه اطلاق موجود در آن استفاده شود که وجوب تحذر به نحو اطلاق ثابت است (خواه قول منذر مفید علم باشد و خواه مفید علم نباشد) خصوصاً با توجه به اینکه "حذر" در آیه شریفه، حذر عملی نیست و حال که مراد از حجیت خبر واحد عبارت از ترتیب اثر دادن و تطبیق عمل بر طبق خبر واحد است و چنین معنائی در مورد آیه ثابت نیست بلکه مقصود از حذر آیه شریفه، همان حالت نفسانی است که مناسب با انذار باشد؛ چون انذار در موردی است که خبر همراه با تخویف باشد و خوف، یک امر نفسانی است، به همین جهت آنچه مناسب با انذار است همان تحذر نفسانی است.

برداشتی که از آیه شریفه مطرح کردیم با تفسیری که وارد شده است، تایید می شود: در سرایا که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم شرکت نمی فرموده لازم نیست همه مؤمنین شرکت کنند بلکه باید جماعتی از آنها در جبهه حضور پیدا کنند و امدادهای غیبی و استقامت رزمندگان و... را مشاهده کنند و پس از بازگشت برای قوم خود که چه بسا به اسلام عقیده نداشتند بیان کنند تا آنان خوف پیدا کرده و به اسلام تمایل پیدا کنند و روشن است که تعبیری مانند ﴿لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[3] با حالت رزمندگان که جان خود را بر کف دست گذاشته و در بالاترین مراتب خوف و خشیت از پروردگار هستند، تناسب ندارد بلکه در مورد کسانی صدق می کند که به مرتبه خوف از خداوند نرسیده اند و به سبب شنیدن اخبار جبهه امید حذر برای آنها وجود دارد.

نتیجه: با توجه با اینکه تحذر یک امر نفسانی است روشن است که هدف اصلی ایه شریفه بیان تحذر نیست تا بر وجوب تخذر با تمام خصوصیات و شرائط و اوصاف – چه در رابطه با منذرین و جه در رابطه با انذار و چه در رابطه با منذَرین – دلالت نماید، علاوه بر اینکه تحذر همانند حالات نفسانی دیگر نمی تواند بطور مستقیم متعلق امر و نهی قرار گیرد بلکه تابع مقدمات و علل و اسباب خود است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo