درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /اشکال دیگر بر استدلال به آیه سؤال

اشکال دیگر بر استدلال به آیه سؤال:

بر فرض که به دنبال سؤال از اهل ذکر، قبول جواب مطلقا واجب باشد (خواه مفید علم باشد یا نه) باز هم آیه سؤال به درد حجیت خبر واحد نمی خورد بلکه با باب لغوی و حجیت قول مجتهد برای مقلد متناسب است.

توضیح مطلب: مدعا در بحث حجیت خبر واحد این است که قول راوی موثق یا عادل و واجد شرائط به عنوان اینکه راوی و محدث بوده و صرفا از امام علیه السلام نقل حدیث می کند، حجیت دارد و آنچه در باب صفات راوی مورد توجه است اموری مانند: عدالت، وثاقت و ضبط و ... است.

اموری مانند فقاهت و عالم بودن، شرط نیست. در واقع یک راوی نقش ضبط صوت و سی دی و... را بازی می کند که دقیقا و کلمه به کلمه، آنچه از گوینده می شنود همان را بازگو می کند و چه بسیار اشخاص عامی و بی سواد که در عین اشتغال به مشاغلی مانند بغالی و خبّازی و... دارای حافظه قوی هستند و کلماتی را که از معصوم علیه السلام شنیده اند به خوبی حفظ کرده و برای دیگران نقل می کند به طوری که معروف شده است که می گویند: "رب حامل فیه الی من هو افقه منه".

از آنچه گذشت روشن شد که بحث از حجیت قول راوی به ماهو راوی، شرائط خاص خود را دارد که در علم رجال و حدیث بیان شده و عالمیت و در زمره آن شروط نیامده است ولی آیه شریفه نفرموده است: فاسئلوا اهلِ الروایة او الراوی او المحدث ... تا مدعا را که حجیت قول راوی است اثبات نماید بلکه روی عنوان "اهل ذکر" تکیه کرده و فرموده است: "فسئلوا اهل الذکر..." و مراد از اهل ذکر همان اهل علم و اطلاع است یعنی از کسانی که اهل علم و آشنا به حلال و حرامند و در این زمینه صاحب نظر هستند سؤال کنید و به گفته آنها اعتماد کنید و چنین تعبیری با مقام فتوی سازگار است که در این باب، فقیه و مجتهد به عنوان "اهل ذکر" است که مقلدین از او می پرسند و به فتوای او عمل می کنند هرچند یقین پیدا نکنند.

نتیجه اشکال: آیه سؤال دلیل بر حجیت فتوای مجتهد در حق مقلد است، نه دلیل بر حجیت روایت راوی و خبر واحد، پس از ما نحن فیه اجنبی است.

پاسخ آخوند رة از این اشکال: درست است که تعداد زیادی از راویان احادیث، اهل علم و اطلاع نبوده و از نظر افراد معمولی و مردان کوچه و بازارند ولی همه راویان اینگونه نیستند بلکه راویان بسیاری می شناسیم که حقیقتا از اهل ذکر بوده و از مراتب بالای علم برخوردار بودند و فقیه عصر خود به حساب می آمدند و إشراف کامل به مبانی امام علیه السلام داشته و عارف به حلال و حرام شریعت بودند، از قبیل: زرارة بن اعین ــــــــ محمد بن مسلم ــــــــ أبان بن تغلب و .... ، آنگاه اگر کسی به این راوای ها مراجعه کرده و نظر معصوم علیه السلام را بپرسد قطعا سؤال از اهل ذکر صدق می کند، خواه سؤال کننده یک فرد عامی باشد و یا خوذش در زمره اهل ذکر باشد (مثل اینکه زراره از محمد بن مسلم بپرسد) آنگاه ظاهر آیه شامل چنین سؤالی می شود و بر وجوب قبول جواب از سوی سائل دلالت می کند، بنابراین آیه به دلالت مطابقی و مستقیما خبرهائی را که از امثال زراره و در مقام جوای سؤال مسائل بیان شده، شامل شد، و قبول چنین روایاتی را واجب می کند. آنگاه با ضمیمه کردن عدم الفصل سائر اخبار آحادِ جامع شروط نیز حجت و واجب القبول می شوند.

    1. اگر چه مورد آیه سؤال، خبرهائی است که مسبوق به سؤال باشد ولی می دانیم که سؤال، موضوعیت ندارد بلکه صرفا به عنوان طریقی به سوی جواب است.

یعنی: اصل، خود جواب است، بنابراین روایاتی هم که ابتدا به ساکن از روایاتی مثل زراره نقل شوند و مسبوق به سؤال نباشند، از حجیت برخوردارند؛ زیرا هیچ فقیهی از حیث حجیت بین روایات مسبوق به سؤال و روایات غیرمسبوق به سؤال تفاوت نگذاشته است.

    2. گرچه مورد سؤال، اهل ذکر است و بر حجیت روایاتی که از اهل ذکر رسیده اند، دلالت می کند ولی هیچ فقیهی در بحث حجیت بین روایاتی که راویان آنها امثال زراره عادل یا ثقه باشد یا راوی آنها افراد عامی و عادی، ولی عادل و ثقه باشد، تفاوت نگذاشته است.

نتیجه ای که از زمیمه کردن این امور به دست می آید دلالت آیه سؤال بر حجیت کلیه خبرهائی است که راویان آنها ثقه و عادل و... باشد و اشکالی که مطرح شد بر این سؤال وارد نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo