درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/12/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /آیه اُذن

آیه اُذن:

پنجمین آیه ای که برای حجیت خبر واحد مورد استدلال قرار گرفته است:

خداوند متعال می فرماید: ﴿وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[1]

شأن نزولی که برای آیه نقل شده، این است که یکی از منافقان به نام "عبدالله بن نبتل " نزد پیامبر صل الله علیه و آله و سلم می نشست و به سخنان آن حضرت گوش می داد و آن را به منافقان می رساند و سخن چینی می کرد، حضرت جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نازل شد و فرمود: ای محمد صل الله علیه و آله و سلم مردی از منافقان سخن چینی می کند و سخنان تو را به منافقان می رساند، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم فرمود: او کیست؟ جبرئیل گفت: مردی است سیاه چهره، با موهای پرپشت که با چشمانی به سان دو دیگ سیاه نگاه می کند و با تو سخن می گوید، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را احضار کرد و او را از گزارش جبرئیل با خبر نمود، اما او سوگند خورد که این کار را نکرده است، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به او فرمود: من از تو پذیرفتم. (از این به بعد) این کار را مکن، هنگامی که آن منافق نزد دوستانش بازگشت، گفت: محمد صل الله علیه و آله و سلم چه خوش باور است، خداوند به او خبر از سخن من داده و او پذیرفته است و من نیز به او گفتم: چنین کاری نکرده ام، از من نیز پذیرفتو در این هنگام فرشته وحی نازل شده و این آیه را آورد، یعنی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم آنچه را که خدا به او می گوید، تصدیق می کند و حرفها و عذرهای شما را نیز می پذیرد، اما در حقیقت شما را تصدیق نمی کند و واقعیت کار شما را می داند.

کیفیت استدلال: خداوند متعال در این آیه حضرت رسول صل الله علیه و آله و سلم را به جهت تصدیق مؤمنان، نه تنها مدح کرده بلکه این صفت را قرین صفت ایمان به خداوند و تالی تلو آن ذکر کرده و صفت بسیار برجسته ای دانسته است پس تصدیق مؤمنان در گفته ها و خبرهایشان امری پسندیده است و نیز تصدیق گفته مؤمن به نحو مطلق، تحسین شده است، نه تصدیق گفته یک یا چند مؤمن که مفید ظن است و یا تصدیق گفته صدها مؤمن که مفید علم است و تصدیق مزبور از احکام و صفاتِ اختصاص پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نیست بلکه از مشترکات است و به حکم آیه شریفه ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾[2] ، لازم است مسلمانان دیگر نیز با تأسی به پیامبر صل الله علیه و آله و سلم، مؤمنان را در گفته هایشان تصدیق کنند و این است معنای حجیت خبر واحدی که آورنده آن مؤمن باشد.

دو اشکال بر استدلال به آیه "اُذن":

    1. آیه کریمه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را بر اُذن بودن مدح کرده و این معنا از فراز ﴿يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾ استفاده می شود و لفظ ﴿أُذُنُ﴾ در لغت عربی به معنای "سریع القطع" است که به سرعت از گفته کسی قطع پیدا می کند و سپس بر اساس قطع خویش عمل کرده و بدان ترتیب اثر می دهد نه اینکه تعبداً و بدون قطع به گفته دیگران اخذ کرده و ترتیب اثر بدهد بنابراین نمی توان آیه را دلیل بر حجیت خبر واحد قرار داد.

لازم به ذکر است که مراد از سریع القطع بودن پیامبر صل الله علیه و آله و سلم این نیست که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم از گفته هر کس واقعاً قطع و یقین قلبی پیدا می کرد بلکه منظور این است که خود را به منزله قاطع نشان می داد و اینگونه وانمود می کرد که قاطع شده و باور کرده است و چنین رفتاری به صلاح مؤمنان بود.

    2. هدف مستدلین از استدلال به آیه، اثبات حجیت خبر واحد به نحو مطلق و نسبت به جمیع آثار است (خواع اثاری که به نفع مؤمنان باشد و خواه آثار که به ضرر آنها باشد) همانگونه در مورد یقین وجدانی، همه آثار مترتب می شوند، در حالی که مراد از "تصدیق مؤمنان" در این آیه این نیست که تمام آثار گفتار مؤمن را بر آن مترتب کن، بلکه مراد این است که خصوص آثاری را که به نفع مؤمنان بوده و به ضرر دیگران نیست مترتب کن، لذا این ایه به درد استدلال بر حجیت خبر واحد نمی خورد.

شواهد متعددی این برداشت از آیه را تأیید می کند که به برخی از آنها إشاره می کنیم:

     حرف جر "لام" که بر لفظ "مؤمنین" داخل شده، مفید معنای منفعت و فائده است، یعنی تصدیق پیامبر صل الله علیه و آله و سلم به نفع مؤمنان است.

     شأن نزول آیه در مورد نمّام بود و وقتی گفت که من نمّامی نکرده ام پیامبر صل الله علیه و آله و سلم او را تصدیق کرد، یعنی در همین بخشی که به نفع او بود تصدیقش کرد و او را مؤاخذه نکرد، نه اینکه جمیع آثار را بر گفته او مترتب کند از جمله اینکه، بگوید یا باور کند و یا بناگذارد بر اینکه خداوند و فرشته وحی (نعوذ بالله) دروغ گفته اند، هرگز پیامبر صل الله علیه و آله و سلم با مقام عصمتی که دارد چنین اثری را مترتب نمی کند پس تصدیق نمّام در حدّی است که به نفع او بوده.

     در تعدادی از روایات به همین منظور، این را مورد استشهاد قرار داده اند، مثل: (الکافی ج5ص229 و الوائل ج13ص230ح1)

داستان اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام که اموال خود را به فرد تاجر فاسقِ شرابخوار سپرد تا تجارت کند ولی همه اموال را بالا کشید، امام علیه السلام فرمود: چرا مؤمنین را تصدیق نکردی در حالی که خداوند فرموده: يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ، ای، یصدقهم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo