درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

1401/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /دلیل دوم بر اثبات حجیت خبر واحد

دلیل دوم بر اثبات حجیت خبر واحد:

أخبار روایات متعددی وجود دارند که همه آنها به نوعی بر حجیت خبر واحد دلالت دارند و مفادشان وجوب تصدیق مخبر و ترتیب اثر به خبر اوست – مرحوم آخوند ره حتی به صورت فهرست‌وار نیز به آنها اشاره نکرده اند ولی مرحوم شیخ أعظم ره به تفصیل در این باب گفتگو کرده و آنها را به چهار دسته تقسیم کرده اند: (فرائدالاصول ج1ص137)

    1. روایاتی که به اخبار علاجیه معروفند و به چگونگی علاج و مداوای خبرهای متعارض می پردازند (وسائل الشیعه ج18باب 9 از ابواب صفات القاضی). مانند: مقبوله عمر بن حنظله و مرفوعه زراره از این روایات استفاده می شود که حجیت خبر واحد – در صورتی که معارض نداشته باشد – امری مفروغٌ‌عنه است و به همین جهت است که راوی، حکم صورت تعارض را پرسیده است و از سوئی می دانیم که تعارض بین خبرین در مورد أخبار ظنی نیز جاری است.

    2. روایاتی که به صورت کبرای کلی امر به ارجاع به ثقات می نماید و اگر قول ثقه حجت نبود، چنین امری لغو به حسال می آیمد و حتی در برخی از این روایات فرموده اند: لا عذر لأحد من موالينا في التشكيك فيما يرويه عنا ثقاتنا...[1]

همانگونه که ملاحظه می شود در این اخبار، روی عنوان "افاده علم" تکیه نشده است بلکه روی عنوان "مایروی عنّا ثقاتنا" تکیه شده است و وثاقت، علم آور نیست، بلکه تنها اظمینانی برای انسان می آورد ولی در عین حال فرموده اند: کسی حق ندارد در این روایات تشکیک کرده و به آنها بی اعتنائی کند.

    3. روایاتی که در آنها ائمه علیهم السلام بعضی از شیعیان را به افراد خاصی از روات ارجاع داده اند، مثل اینکه شخصی از امام علیه السلام سؤال می کند: أفيونس بن عبد الرحمن ثقة آخذ عنه ما أحتاج إليه من معالم ديني؟[2] و امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: نعم.

در روایت دیگر امام علیه السلام به یکی از اصحاب خود می فرماید: إذا أردت حديثنا فعليك بهذا الجالس[3] راوی می گوید: امام علیه السلام در حالی که این مطلب را می فرمود به یکی از اصحابش اشاره می کرد و من از دیگران در مورد او سؤال کردم، پاسخ دادند: این شخص "زرارة بن أعین" است.

اینگونه روایات می رساند که اگر کسی متصف به وثاقت شد، انسان می تواند احکام خود را از او یاد بگیرد البته این احتمال هم وجود دارد که رجوع به این افراد از باب رجوع به مُفتی باشد، لکن این افراد به عنوان راوی و واسطه و آشنا به حلال و حرام مطرحند بنابراین معنای فرمایش امام علیه السلام در جمله "علیک بهذا الجالس" این است که لازم است به نزد چنین فردی رفته و آنچه به عنوان حلال و حرام از قول ما بیان می کند از او اخذ کنی به طوری که گویا از خود ما شنیده ای، هرچند قول او إفاده علم نمی کند، بر خلاف قول معصوم علیه السلام که مفید علم است.

    4. روایاتی که در آنها به ضبط روایات و حفظ و نقل آنها برای دیگران أمر شده است و در آنها اشاره شده است که این روایات در آینده مورد نیاز جامعه شیعه خواهد بود.

روشن است که اگر خبر واحد حجت نبود و حجیت منحصر بع اخبار متواتر بود و امر به ضبط روایات و نقل آنها معنائی نداشت؛ زیرا در بین روایات ما خبر متواتر بسیار کم است و شاید بتوان ادعا کرد که حدود نود و نه درصد از روایات ما خبر واحد هستند.

باید به این مطلب نیز توجه داشته باشیم که وقتی به روایات ائمه علیهم السلام مراجعه می کنیم متوجه می شویم که بسیاری از آنها به صورت سؤال و جواب است، ولی این بدان معنا نیست که مورد چنین روایاتی مورد ابتلاء آنها بوده و راویها از امور مورد ابتلای خود سؤال کرده اند بلکه از آنجا که آنها تربیت یافتگان مکتب معصومان علیهم السلام بودند با راهنمائی رهبران خود می دانستند جامعه شیعه در آینده ره سبب غیبت امام معصوم علیه السلام از فیض شرفیابی به محضر خواهد شد فلذا بسیاری از این سؤالات را از جانب خود مطرح می کردند و از معصوم علیه السلام می پرسیدند و به شاگردان خود نقل می کردند، تا این مطالب در اختیار شیعیان در عصر غیبت قرار گیرد و روشن است که چنین مطلبی ملازم با حجیت خبر واحد است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo