درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ موسوی

1402/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /خلاصه مباحث گذشته

خداوند را شاکریم که عمری عنایت فرمودند تا بار دیگر در خدمت شاگردان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشیم، امیدوارم بتوانیم در سایه توفیقات الهی خودمان را از نظر علمی و اخلاقی به بهترین نحو ممکن مسلح کنیم تا مرزبانان خوبی برای فرهنگ دین باشیم، امروزه که شرائط، شرائط حساستری شده و هرچه جلوتر می رویم بر این حساسیت افزوده می شود در اقصی نقات کشور بلکه در اقصی نقات عالم به معارف دین نیاز است و این معارف دین مورد هجمه و شبهه قرار می‌گیرد. امیداواریم با مقدمه چینی مناسب اولا خودمان به نتایج خوبی برسیم وثانیاً آنچه را که می آموزیم در مسیر دفاع از کیان مکتب اهل بیت علهم السلام بکار ببندیم.

علم اصول به عنوان یک علم تمرینی مقدمی برای فقه است که تأثیر عجیبی در علوم دیگر هم دارد، مثلا اگر بخواهید یک مفسر زبردستی باشید قطعاً به بسیاری از قواعدی که در علم اصول می آموزید نیاز دارید. بدون احاطه بر قواعد اصولی نمی توان یک مفسر خوب شد، اگر بر مباحث الفاظ و غیر آن که در علم اصول از آن بحث می شود تسلط پیدا نکنید در کشف مرادات آیات قاعدتاً انگونه که باید موفق نمی شوید، اگرچه می شود شاخ و برگ اضافی را زد اما این فضای مسمومی که در مورد علم اصول سالها به وجود آمده جفا به این علم است. هر چند بعضی از ابواب علم اصول متورم شده اما اینگونه نیست که از اساس علم اصول را مورد خدشه قرار دهیم. این فقط از کسانی بر می آید که با الفبای علم اصول که در فردفرد علوم دیگر مانند فقه و کلام و تفسیر...کاربرد دارد، آشنا نیستند. مگر می شود کسی با علم اصول آشنا نباشد ولی مفسر خوبی باشد، هچنین تفکری مدتها پیش در مورد علم منطلق بوجود آمده بود که می گفتند: منطلق هیچ کاربردی ندارد.

مباحث را بر محور کتاب گرانسنگ کفایةالاصول ادامه می دهیم که طبق فرمایش خود مرحوم آخوند بر یک مقدمه و 8 مقصد و یک خاتمه قرار داده شده است که همه مباحث اصولی را به ترتیب بیان کرده است.

گاهی اوقات عبارت کفایه ناظر به عبارات معالم یا رسائل یا فصول است. لذا در مواردی از نظرات علمای دیگر نیز استفاده میکنیم تا با نظرات دیگران هم آشنا شویم.

برای استنباط احکام شرعیه فرعیه نیاز به ادله داریم، ادله ای که برای استنباط داریم گاهی به عنوان دلیل هستند که در کتاب و سنت و عقل و اجماع وارد شدند و گاهی به عنوان اصول عملی هستند.

اصول عملیه: قواعد کلیه ای است که وظیفه مکلف را در مواردی که دستش از دلیل اجتهادی کوتاه است مشخص کرده و او را از حیرت در مقام عمل نجات می دهد.

اصول عملیه منحصر در عدد خاصی نیست، ولی 4 اصل، چون از فراگیری و شمول برخوردارند و در ابواب مختلف فقه کاربرد دارند، مشهور شده اند: (برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب)

    1. برائت:در موارد شک در اصل تکلیف جریان پیدا می کند (اعم از الزامی وجوبی یا حرمتی):

     اگر دوران امر بین وجوب و غیر حرمت باشد (شبهه وجوبیه).

     اگر دوران امر بین حرمت و غیر وجوب باشد (شبهه تحریمیه).

منشأ شبهه هم یکی از 4 امر است:

    1. فقدان نص: مکلف (مجتهد) پس از فحص در مظانِّ وجودِ حکم، نصّی بر آن نیافته است.

    2. اجمال نص: مجتهد در مقام فحص در مظانّ حکم، به نصّی دست یافته است که از اجمال برخوردار است.

مثلا صیغه امری درباره نماز جمعه پیدا کرده است، اما نمی داند دلالت بر وجوب دارد یا استحباب؟ (صل صلاة الجمعة).

    3. تعارض نصیّن: مجتهد در مقام فحص از مظانّ حکم، به دو نص دست یافته است که با هم تعارض دارند.

مثلا نصّی بر وجوب و نصّی بر عدم وجوب یا حرمت پیدا کرده است و هیچ کدام بر دیگری رجحان نیز ندارد.

    4. خلط امور خارجیه: در خارج موضوعی برای حکم وجود دارد که برای مجتهد روشن نیست. مثل مایعی که مردد بین خمر و خلّ است، وگرنه حرمت خمر و حلیّت خلّ برای مکلف روشن است.

نکته: در سه قسم اول، شبهه حکمیه است که رفع شبهه در اختیار شارع است تا تکلیف را معلوم نماید: مثلا نصّی بگوید...

و در قسم آخر، شبهه موضوعیه است که رفع شبهه در اختیار مکلف است.

مرحوم شیخ ره 8 صورت برای این موارد ذکر کرده اند. یعنی 2 قسم شبهه وجوبیه و تحریمیه که در قسمت الف و ب آمده است را در این 4 قسم ضرب می کنیم که به 8 صورت در می آید.

ولی ما نیز همانند آخوند ره تکثیر مسائل را قبول نداریم، بلکه همه را زیر مجموعه شک در اصل تکلیف می دانیم. حال چه وجوبی باشد و چه تحریمی.

حال در شبهه بدویّه تحریمه، اصولیها برائتی و اخباریها احتیاطی هستند.

بحث ما در إثبات نظر اصولیها است که برائتی شده اند.

آیاتی از قرآن کریم بر عدم استحقاق عقاب در صورت عدم بیان دلالت می کنند. ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[1]

    1. بعث رسول کنایه از بیان است.

    2. خداوند در مقام بیان سنّت الهی نسبت به عقاب یا مؤاخذه در آخرت است، یعنی سنت الهی بر این استمرار پیدا کرده که بدون بیان، عقاب نمی کند.

روایات: روایاتی هم از اهل بیت علیهم السلام بر عدم استحقاق عقاب در صورت عدم بیان وجود دارد.

معروفترین حدیث، حدیث رفع است که از نظر سند، صحیح است و از نظر مضمون هم مشهور است.

از امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم: عن أبي عبد الله عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: رفع عن أمتي تسعة أشياء: الخطأ، والنسيان، وما أكرهوا عليه، وما لا يعلمون، وما لا يطيقون، وما اضطروا إليه، والحسد، والطيرة، والتفكر في الوسوسة في الخلق " الخلوة خ ل " ما لم ينطقوا بشفة.[2]

عمده بحث ما در فراز چهارم است. آیا منظور فقط مؤاخذه است؟ یا منظور جمیع آثار است؟

روی این بحث داریم. حدیث رفع در مقام امتنان و تشریعی است و نه در مقام إخبار.

پس از پشت سرگذاشتن مباحث مربوط به حدیث رفع به بررسی دلالت احادیث دیگر بر جریان برائت در شبهه حکمیه می پردازیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo