< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /تعلق اوامر و نواهی به طبائع

 

3ـــــ مطلب سومی که برای اثبات قول به جواز اجتماع امر و نهی، لازم است مورد توجه قرار گیرد تعلق اوامر و نواهی به طبایع است که سه احتمال در آن وجود دارد:

 

الف ــــ متعلق احکام، نفس طبایع است

ب ـــــ متعلق احکام طبایع با تقید به وجود ذهنی است

ج ـــــ متعلق احکام، طبایع با تقید به وجود خارجی است

و قبل از هر گونه اظهار نظر در مورد متعلق احکام، مقدمه‌ای را از نظر می‌گذرانیم:

قضیه حملیه در یک تقسیم بر دو قسم است:

گاهی محمول یا وصف، ذات ماهیت یا از اجزاء ماهیت است (الانسان حیوان ناطق ــــــ حیوان ــــــ ناطق)

و گاهی محمول یا وصف از عوارض ماهیت است بدون اینکه وجود ذهنی یا خارجی کمترین نقشی داشته باشد مثل: الانسان کلی که موضوع قضیه عبارت از نفس ماهیت و طبیعت است و محمول آن "کلی" صدق بر مصادیق کثیره است.

اما اینکه موضوع (الانسان) طبیعت و ماهیت است به این خاطر است که تقید ماهیت به وجود ذهنی یا وجود خارجی سبب می‌شود که ماهیت، تشخص و جزئیت پیدا کند، زیرا در فلسفه ثابت شده که وجود، مساوق با جزئیت و تشخص است و می‌دانیم که جزئیت در مقابل کلیت است.

از سوئی تفاوتی بین وجود ذهنی و وجود خارجی از نظر تشخص و جزئیت وجود ندارد همانگونه که زید موجود در خارج، جزئی است، و صلاحیت صدق بر کثیرین را ندارد انسان موجود در ذهن نیز با قید تصور ذهنی، نمی‌تواند بر افراد متکثره صدق نماید حتی اگر مفهوم انسان را چند بار تصور نمائیم چند وجود ذهنی مغائر با یکدیگر تحقق پیدا می‌کند درست همانند زید و عمرو و بکر که دارای وجود خارجی متغائرند و نمی‌توان بین آنها نه به حمل اولی و نه به حمل شایع، قضیه حملیه تشکیل داد.

همین گزاره در مورد وجود ذهنی نیز صدق می‌کند، هر بار که ماهیت انسان را تصور می‌کنیم یک وجود ذهنی برای آن پیدا می‌شود که با وجود ذهنی دیگر مغائر است و نمی‌توان بین آنها قضیه حملیه تشکیل داد همانگونه که تشکیل قضیه حملیه بین یک موجود ذهنی و یک موجود خارجی نیز ممتنع است چرا که وجود ذهنی قسیم وجود خارجی است و اختلاف بین آنها مانند اختلاف بین دو نوع از یک ماهیت است، مثل انسان و بقر از ماهیت حیوان.

روشن شد که در قضیه "الانسان کلی" موضوع (معروض) عبارت از خود ماهیت است؛ زیرا به مجرد اینکه پای وجود به میان آید (خواه وجود ذهنی و خواه وجود خارجی) تشخص و جزئیت پیدا می‌کند و نمی‌توان کلی را که یکی از اعراضِ انسان است بر آن حمل نمود.،

لازم به ذکر است که هر چند موطن قضیه "الانسان کلی" ذهن است و در فضای ذهن، انسان را موضوع (معروض) کلیت قرار می‌دهیم، ولی تشکیل یک قضیه در ذهن به معنای دخالت دادن قید ذهنی در موضوعِ آن نیست، مثلا قضیه‌ای مانند"شریک الباری ممتنع" که در ذهن تشکیل می‌شود به معنای امتناع وجود شریک الباری در خارج است نه اینکه موضوع (شریک الباری) دارای قید وجود ذهنی باشد و گرنه اگر مراد این باشد که شریک الباری مقید به وجود ذهنی، در خارج ممتنع است باید"الانسان" هم ممتنع باشد زیرا انسان مقید به وجود ذهنی هم در خارج ممتنع است لذا معلوم می‌شود که تشکیل قضیه در ذهن به معنای تقید به وجود ذهنی نیست بلکه نفس "شریک الباری" و ماهیت آن متصف به امتناع در خارج است و حال آنکه نفس ماهیت ج 5/8 ج 5/8انسان را نمی‌توان متصف به امتناع در خارج دانست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo