< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: النواهي/اجتماع الأمر و النهي /دلیل چهارم قائلین به جواز اجتماع امر و نهی

 

قضاوت عرف و عقلای عالم

اگر مولائی، عبد خود را به انجام عملی امر نموده و از ارتکاب عمل دیگری نهی نماید و عبد میان مأموربه و منهیعنه در یک عمل جمع کند و در عین امتثال امر مولا از نهی مولا سرپیچی کند عقلای عالم چنین بندهای را هم ممتثل و مطیع امر و هم عاصی ومتمرد نسبت به نهی میشمارند، مثال معروفی که برای این دلیل میآورند این است که:

اگر مولا پارچهای را در اختیار عبد قرار داده و از وی دوختن لباسی مانند پیراهن را طلب کند و در عین حال از بودن در محل خاصی منع نماید و عبد پارچه را برداشته و به همان مکان منهی برده و در همانجا خیاطت کند، نسبت به امر خیاطت مطیع و نسبت به بودن در آن محل خاص، عاصی به حساب میآید و چنین حکمی از سوی عقلا، کاشف از وجود و فعلیت امر و نهی در این مورد است.

اشکال آخوند ره بر دلیل چهارمایشان ره مثال معروف این استدلال را مورد مناقشه قرار داده و معتقد است که چنین مثالی، مثال برای مسئله اجتماع نیست؛ زیرا بحث در این مسئله، در موردی است که یک عمل در خارج، مجمع العنوانین باشد مثل نماز در مکان غصبی، در حالی که خیاطت در محل منهی، اتحاد وجودی ندارند بلکه حداکثر دو شئ هستند که در وجود، متلازمند.

ایشان در تبیین چگونگی تلازم بین دو وجود (خیاطت + کون در مکان) فرمودهاند:

در مورد خیاطت دو احتمال وجود دارد: معنای مصدری معنای اسم مصدریاگر خیاطت به معنای مصدری باشد عبارتست از: دوزندگی و انجام عمل دوخت (ادخال و اخراج سوزن و نخ در پارچه) و از مقوله" أن یفعل" است که عبارت از نسبت تدریجی فعل به فاعل است.

و اگر به معنای اسم مصدری (حاصل یا نتیجه عمل"مصدر") که همان مخیطیّت است باشد عبارت است از هیئت بوجود آمده از عمل خیاطت (مثل اینکه پارچه به شکل پیراهن یا شلوار در آورده شده) و از مقوله کیف است، در حالی که "کون در یک محل" عبارت از اشغال کردن یک فضا است و از مقوله "أین" است که به معنای هیأت حاصله از نسبت مظروف به ظرف است، حال آنکه دو عنوان (خیاطت ــــ کون) از دو مقوله متفاوت هستند و هر کدام دارای وجود جداگانهای در خارج پیدا میکنند نمیتوانند دارای اتحاد وجودی باشند.

پاسخ از اشکال اول آخوند رهچنین اشکالی از دیدگاه صاحب نظران در رشته های تخصصی، مخدوش است؛ زیرا آخوند ره مثال را مورد اشکال قرار دادند در حالی که اینگونه اشکال نمودن از روشهای متداول بین علماء در مباحث علمی نیست بلکه اشکالی مورد قبول است که اصل استدلال را نشانه رود.

ثانیا برای اینکه مناقشهای در مثال نشود میتوان مثال را عوض کرد وگفت:

اگر مولا در قالب خطاب امر، سخن گفتن را از عبد طلب کرده و بگوید: "حدِّث" و در قالب خطاب نهی، وی را از اهانت و ایذاء دیگران منع کرده و بگوید: "لاتؤذِ یا لاتَهِن".و عبد میان آن دو جمع کند که موجب اذیت دیگران شود، این کلام که یک عمل است، هم مصداق حدیث و هم مصداق ایذاء است.اشکال دوم آخوند ره

ایشان معتقدند که وقتی اجتماع امر و نهی را ممتنع میدانیم در این مورد نیز قبول نداریم که عبد، هم مطیع بوده و امر فعلی را امتثال کرده باشد و هم عاصی باشد و با نهی فعلی مخالفت کرده باشد، بلکه:

یا فقط جانب نهی به فعلیت رسیده و جانب امر از فعلیت ساقط است (همانگونه که قائلین به تقدیم جانب نهی میگویند)

و یا فقط امر به فعلیت رسیده و نهی از فعلیت ساقط است (همانگونه که قائلین به تقدیم جانب امر میگویند).

بیان اشکال:

درست است که اگر مراد از اطاعت، صرف حصول غرض مولا به هر نیتی باشد (که در توصلیات مطرح است) در مثال مذکور میتوان عبد را، هم مطیع و هم عاصی به حساب آورد و اتفاقا مثال مستدلین هم از توصلیات است.

ولی اگر مراد از اطاعت، امتثال امر به انگیزه تقرب به مولا باشد ( که در تعبدیات مطرح است) باید گفت:

امکان ندارد که یک عمل هم اطاعت به حساب آید و موجب تقرب به مولا گردد و هم معصیت مولا به حساب آید و مبعّد از مولا باشد؛ زیرا مقربیت و مبعدیت، ضدین هستند و اجتماعشان از محالات ذاتیه است.

پاسخ از اشکال دوم

از اشکالی که بر راه دوم قائلین به امتناع که مدعی بودند حب و بغض همانند سواء ضدان هستند و الضدان لایجتمعان، وارد کردیم پاسخ اشکال دوم آخوند ره روشن میشود؛ زیرا آنچه متعلق حب مولا و مقرب به مولاست عنوان خیاطت است و آنچه متعلق بغض است و مبعّد از مولاست عنوان" کون در مکان منهی" است، لذا نمیتوان وجود ضدیت را در این مورد پذیرفت و فرمایش آخوند ره مردود است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo