< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /اطلاق در قضیه شرطیه و جریان مقدمات حکمت در مورد آن

 

راه سوم

اطلاق در قضیه شرطیه و جریان مقدمات حکمت در مورد آن

راههای باقیمانده (3و4و5و6) استناد به اطلاق و مقدمات حکمت است ولی در هر کدام تقریر و بیانی غیر از دیگری مورد استفاده قرار گرفته است.

بیان این راه: ما نیز همانند قائلین به انصراف معتقدیم که جمله شرطیه بر اصل لزوم و علاقه لزومیه بین شرط و جزاء دلالت می‌کند و برای قدر جامع وضع شده است نه برای خصوص علاقه لزومیه میان علت منحصره و معلولش، منتهی ادوات شرط (مثل إن و فاء) یا هیئت جمله شرطیه (با توجه به اینکه دال بر تعلیق و لزوم، اختلافی است، عده‌ای آن را مربوط به ادات شرط و عده‌ای مربوط به هیئت جمله شرطیه می‌دانند) برای دلالت بر اصل تعلیق جزاء بر شرط و وجود ملازمه میان آن دو وضع شده است و چون علاقه لزومیه دارای دو فرد است:

1ــــ لزوم علّی انحصاری

2ـــــ لزوم علّی غیر انحصاری

آنگاه اگر مولا در مقام بیان بود و امکان آوردن قرینه بر خلاف ظاهر وجود داشت (مثل اینکه می‌توانست بگوید: إن جاءک زید أو احسن الیک أو سلّم علیک ... فاکرمه) ولی چنین بیانی نیاورده است معلوم می‌شود که لزوم علّی انحصاری را اراده کرده است یعنی شرط مذکور در کلام (مجیئ زید) شرط منحصر است و یگانه علت بوجود آورنده جزاء عبارت از همین شرط است و وقتی علت، منحصره شد مفهوم گیری آسان است؛ زیرا با تحقق علت منحصره معلول نیز محقق خواهد شد و وقتی علت منحصره منتفی شود معلول نیز منتفی خواهد شد و مراد از مفهوم شرط، همین است.

مستدِل در ادامه، بهره‌گیری از اطلاق قضیه شرطیه را به استعمال صیغه امر تشبیه نموده و گفته است: صیغه افعل برای دلالت بر مطلق وجوب وضع شده و مفهوم (در مطلق وجوب) دارای دو فرد است (وجوب نفسی ـــ وجوب غیری) و در صورتی که به نحو مطلق استعمال شده و مقدمات حکمت فراهم باشد بر وجوب نفسی حمل می‌شود؛ زیرا وجوب غیری نیازمند بیان زائد است و اگر از سوی مولا اراده شود لازم است ذی‌المقدمه نیز گفته شود (مثل اذا اردت الصلوة فتوضأ) در قضیه شرطیه نیز اطلاق، حمل بر انحصار می‌شود.

پاسخ مرحوم آخوند از راه سوم [1]

ایشان هر چند در بحث واجب نفسی و واجب غیری، حمل صیغه امر در صورت اطلاق بر واجب نفسی را پذیرفته‌اند ولی در مقام جواب از این استدلال، درصدد فرق گذاشتن بین اطلاق در قضیه شرطیه و اطلاق در صیغه امر بر آمده و فرموده‌اند:

در بحث علیت، همانگونه که اراده علت غیر منحصره نیازمند مؤونه زائد است اراده علت منحصره نیز نیازمند بیان زائد است لذا اگر علتی در کلام ذکر شود مخاطب می‌تواند سوال کند که آیا علت منحصره اراده شده است یا علت غیر منحصره؟ یعنی این مسئله همانند مسئله انسان عالم و انسان جاهل است، بنابراین اگر لفظ انسان به نحو مطلق استعمال شود مخاطب می‌تواند سوال کند که آیا مراد از لفظ "انسان" انسان عالم است یا انسان جاهل؟ و از جهت نیاز به مؤونه فرقی بین آن دو وجود ندارد.

پاسخ استاد

پاسخ ما از راه سوم: به نظر می‌رسد که اصل مقیس علیه مورد مناقشه است وحتی در بحث واجب نفسی و واجب غیری نیز چون نفسیت و غیریت، دو قسم واجب بوده و قسیم یکدیگرند نمی‌توان مقسم را به جای یکی از دو قسم قرار داده و گفت: واجب یا واجب (نفسی) است و یا غیری؛ زیرا مقسَم در صورتی عنوان قسم پیدا می‌کند که همراه با خصوصیت زائدی باشد همانگونه که نمی‌توان گفته: الانسان إما انسان و إما جاهل، بنابراین نفسیت عبارت از واجب با ضمیمه شدنِ خصوصیت است همانگونه که غیریت نیز عبارت از واجب با ضمیمه شدن خصوصیت دیگر است و نمی‌توان نفسیت را که قسمی از واجب است عین مقسَم (واجب) و در مقابل غیریت قرار داد.

در قضیه شرطیه نیز بنابر بر قول به اینکه ادات شرط برای مطلق ارتباط لزومی علّی وضع شده و انصرافی در کار نیست، نمی‌توان مطلق ارتباط را روی یک قسم از آن ــــ علت منحصره ـــــ پیاده کرد و علیت منحصره نمی‌تواند عبارت از مطلق ارتباط باشد بلکه علیت منحصره نیز همانند علیت غیر منحصره عبارت از علاقه لزومی علّی به ضمیمه خصوصیت زائده است و وقتی قضیه شرطیه به نحو مطلق و بدون اشاره به خصوصیت زائده استعمال شده باشد نمی‌توان علیت منحصره را ازآن برداشت نمود ـــــــ پس راه سوم هم نمی‌تواند راه درستی برای اثبات مفهوم شرط باشد.

 


[1] . کفایة الاصول، ج1، صص304-305.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo