< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد سید محمد واعظ‌موسوی

99/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المفاهيم/الجملة الشرطية /تعدد شرط و وحدت جزاء

 

تنبیه دوم

تعدد شرط و وحدت جزاء

هرگاه به دو قضیه شرطیه‌ای برخورد کردیم که از نظر شرط متفاوت بودند ولی جزاء در آن دو یک چیز بود مثل اینکه مولا در دو خطاب فرموده باشد "إذا خفی الأذان فقَصِّر – إذا خفیت الجدران فقصر" بنابر مسلک کسانی که قائل به عدم مفهوم قضیه شرطیه‌اند مشکلی نخواهد بود؛ زیرا به ظاهر جملات شرطیه که هر شرطی استقلال در تأثیر دارد أخذ می‌شود یعنی هر کدام از دو شرط که زودتر تحقق پیدا کند همان شرط، موجب قصر خواهد بود و اگر هر دو شرط همزمان با یکدیگر تحقق یافتند هر دو موجب تحقق قصر خواهند بود؛ زیرا از نظر شرعی بیش از یک نماز قصر در یک زمان واجب نیست. لذا بر مبنای قول به عدم مفهوم شرط، وجود دو شرط، کاری به شرطهای دیگر ندارند و نفی ثالث و رابع و... نمی‌کنند و بر عدم دخالت شرط دیگر در وجوب قصر دلالتی ندارند و اثبات شئ همانگونه که نفی ماعدا نمی‌کند اثبات ماعدا نیز نمی‌کند یعنی این دو قضیه نفیا یا اثباتا از قضایای دیگر ساکت هستند؛ زیرا این دو علت، منحصره نیستند.

اما بر مبنای مشهور اصولیها که جمله شرطیه را دارای مفهوم می‌دانند هر چند منطوق‌ها کاری به هم ندارند و متعرض یکدیگر نیستند تا متنافیان باشند و مفهوم‌ها نیز با همدیگر تعارضی ندارند (اگر خفاء اذان نبود قصر واجب نیست – اگر خفاء جدران نبود قصر واجب نیست) ولی بین مفهوم هر کدام از دو جمله شرطیه با منطوق دیگری تعارض پیدا می‌شود، به این نحو که مفاد جمله اول، وجوب قصر در صورت خفاء اذان است ولی مفهوم آن این است که اگر خفاء اذان نشد قصر واجب نیست مطلقا (خواه خفاء جدران حاصل شود یا نه) زیرا مفهوم را انتفاء سنخ حکم می‌دانیم و ملاحظه می‌شود که این معنا با منطوق جمله دوم به نحو عموم و خصوص مطلق، تعارض دارد (مفهوم، اعم مطلق و منطوق، اخص مطلق است) همانگونه که مفاد جمله دوم وجوب قصر نماز در صورت پنهان شدن دیوارهای شهر است ومفهومش این است که در صورت عدم خفاء جدران، مطلقا قصر واجب نیست (خواه صدای اذان شنیده شود یا نه) و چنین معنائی با مفاد منطوق جمله اول به نحو عموم و خصوص مطلق تعارض دارد.

برای رفع چنین تعارضی لازم است دو مقام از بحث را مطرح کنیم:

1ــــ مقام ثبوت و احتمالات

2ــــ مقام اثبات و دلالت و اختیار یکی از احتمالات

در رابطه با بحث از مقام اول می‌گوئیم: مجموعه‌ احتمالاتی که برای رفع تعارض منطوق یک جمله شرطیه با مفهوم دیگری وجود دارد پنج احتمال است:

احتمال یکم: که نتیجه آن با نتیجه قول به عدم مفهوم (که عدم تعارض بین دو دلیل است) مساوی است، ممکن است قائل به مفهوم شرط بگوید جملات شرطیه در همه جا دارای مفهومند مگر اینگونه موارد که اصلا دو جمله شرطیه را دارای مفهوم نمی‌دانیم و از اصل ظهور در مفهوم، صرف نظر می‌کنیم لذا تعارضی نخواهد بود؛ زیرا دو منطوق که تعارض ندارند و مفهومی هم وجود ندارد تا منشأ تعارض گردد، بنابراین نتیجه این احتمال آن است که هر کدام از دو شرط خفاء اذان و خفاء جدران مستقلا علت وجوب قصر نماز هستند ولی اینکه آیا غیر از آن دو، علت دیگری نیز برای وجوب قصر وجود دارد یا نه؟ دو قضیه شرطیه از این بابت ساکتند و نفی ثالث نمی‌کنند.

احتمال دوم: ممکن است قائل بگوید: هر چند در قضایای شرطیه‌ای که شرطشان متعدد است قائل به مفهوم هستیم ولی اطلاق مفهوم هر کدام از این دو جمله را با منطوق دیگری تقیید می‌زنیم لذا مفهوم جمله "إذا خفی الأذان فقصر" این است که اگر خفاء اذان حاصل نشد وجوب قصر هم در کار نیست. این مفهوم دارای اطلاق است یعنی خواه خفاء جدران باشد یا نباشد و مفهوم جمله "إذا خفیت الجدران فقصر" این است که وقتی خفاء جدران حاصل نشد وجوب قصر هم تحقق ندارد، این مفهوم هم دارای اطلاق است، یعنی خواه خفاء اذان باشد یا نباشد، نتیجه تقیید این است که هنگام خفاء اذان _به تنهائی _ وجوب قصر تحقق دارد و هنگام خفاء جدران _به تنهائی _ نیز وجوب قصر تحقق دارد و در جائی که نه خفاء اذان باشد و نه خفاء جدران، وجوب قصر تحقق ندارد.

پس آنچه در حقیقت نفی ثالث می‌کند وجود مفهوم است؛ زیرا بعد از اینکه اطلاق مفهوم هر یک از دو قضیه را با منطوق دیگری تقیید کردیم، نتیجه این می‌شود که وقتی خفاء جدران و خفاء اذان نبود، چیز دیگری نقش ندارد و امر سومی نمی‌تواند جانشین خفاء اذان و خفاء جدران شود.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo